" فایل های مقالات و پروژه ها – فصل دوم:ادبیات و پیشینه پژوهش – 9 " | ... | |
“
۴) کنترل آسم: در این پژوهش منظور از کنترل آسم نمرهای است که فرد در آزمون کنترل آسمACT به دست میآورد که نمره بالا نشان دهنده کنترل خوب علائم آسم است.
فصل دوم:ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱٫آسم چیست؟
آسم سندرومی است که توسط انسداد مجاری هوایی مشخص می شود،و می تواند به طور چشمگیری به طور خودبخودی و یا با درمان تغییر یابد. اختلال آسماتیک نوع خاصی از التهاب مجاری هوایی است که موجب می شود این مجاری نسبت به مجاری غیر آسماتیک،به طیف وسیعی از محرکها بیشتر پاسخ دهند؛این موضوع منجر به تنگ شدن بیش از حد مجاری هوایی می شود و در نتیجه جریان هوا کاهش خواهد یافت و علائم ویزینگ و تنگی نفس بروز می کند. تنگ شدن مجاری هوایی معمولاً برگشتپذیر است ولی در بعضی از بیماران مبتلا به آسم مزمن ممکن است یک جزء انسدادی غیرقابل برگشت وجود داشته باشد. با شیوع جهانی رو به افزایش آسم،بار زیادی که به بیماران تحمیل می شود و هزینه های بالای مراقبتهای سلامتی منجر شده است که تحقیقات زیادی روی مکانیسم و درمان این بیماری صورت بگیرد. (دن لونگو و همکاران،۲۰۱۲).
۲-۲٫ شیوع
آسم یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان است و اخیراً حدود ۳۰۰ میلیون نفر را در سرتاسر جهان درگیر نموده است. میزان شیوع آسم در کشورهای توسعه یافته طی ۳۰ سال گذشته افزایش یافته است،اما به نظر میرسد که این روند تثبیت گشته است و حدود ۱۰-۱۲%بالغین و ۱۵% کودکان تحت تأثیر این بیماری قرار گرفتهاند. در کشورهای در حال توسعه که شیوع آسم خیلی پایینتر بوده است،شیوع آن رو به افزایش است که با افزایش شهرنشینی مرتبط میباشد. در زمان مشابهی میزان شیوع آتوپی و سایر بیماریهای آلرژیک دیگر افزایش یافته است،این موضوع بیانگر این است که دلایل این روند افزایشی به احتمال زیاد سیستمیک است و فقط مربوط به ریهها نمی باشد. این مشاهدات اپیدمیولوژیک نشان می دهند که اکثر افراد مبتلا به آسم در جامعه در نتیجه زمینه ژنتیکی خود به این بیمار مبتلا میشوند. بیشتر افراد مبتلا به آسم در کشورهای پیشرفته،آتوپیک هستند و نسبت به مایت گرد و غبار ( درماتوفاگوئیدس پترونیسینوس)[۵]و سایر آلرژنهای محیطی،حساسیت دارند. آسم می تواند در هر سنی وجود داشته باشد و پیک سنی آن در ۳ سالگی است. در کودکی،میزان ابتلای مردان نسبت به زنان ۱ به ۲ است ولی این نسبت جنسی در بزرگسالی یکسان می شود. عقیده رایجی که میگوید «آسم بعد از رشد در بچهها از بین میرود» تا حدی توجیه شده است. مطالعات طولانی مدت که بچهها را تا وقتی که به ۴۰ سالگی برسند،پیگیری کردهاست. بیانگر این مطلب میباشد که در بسیاری از افراد مبتلا،طی بلوغ علائم آسم از بین میرود ولی در بعضی از افراد طی بزرگسالی باز خواهد گشت به خصوص در آنهایی که علائم مداوم و آسم شدید داشته اند. بزرگسالان مبتلا به آسم(شامل آنهایی که بیماریشان طی دوران بلوغ شروع شده است)،به ندرت ممکن است که به طور دائم بدون علامت شوند. شدت آسم در یک بیمار به طور چشمگیری تغییر نمیکند؛بیماران مبتلا به آسم خفیف به ندرت به سمت فرم شدیدتر پیشروی میکنند،در حالی که بیماران مبتلا به فرم شدید از همان ابتدا بیماریشان شدید بوده است.
مرگ ومیر ناشی از آسم غیر معمول میباشد و در دهه گذشته در بسیاری از کشورهای پیشرفته به طور پایداری کم شده است. افزایش مرگ و میر ناشی از آسم در دهه ۱۹۶۰ در بسیاری از کشورها دیده شد و با مصرف آگونیستهای ₂β-آدرنرژیک کوتاه اثر مرتبط بوده است(به عنوان درمان نجات بخش)؛امروزه شواهدی وجود دارد که بیان می کند استفاده گسترده از کورتیکواستروئیدهای استنشاقی[۶](ICS) در بیماران مبتلا به آسم پایدار مسئول کاهش مرگ و میر در سالهای اخیر میباشد. فاکتورهای خطر اصلی مرگ و میر ناشی از آسم عبارتند از:بیماری با کنترل نامناسب که همراه با استفاده مکرر از متسع کننده های برونشی استنشاقی باشد،عدم استفاده از درمان با کورتیکواستروئید و مراجعه قبلی به بیمارستان به خاطر آسم شبه کشنده[۷].
موافقت با یک تعریف واحد از آسم دشوار است،ولی توافقات خوبی روی توصیف بالینی این سندروم و پاتولوژی بیماری وجود دارد. تا وقتی که مکانیسمهای اتیولوژی بیماری بهتر شناخته نشوند،ارائه یک تعریف دقیق دشوار خواهد بود. (از همان منبع).
۲-۳٫اتیولوژی
آسم یک بیماری هتروژن است که فاکتورهای ژنتیکی و محیطی روی آن اثر متقابل دارند. فاکتورهای خطر متعددی برای این بیماری توضیح داده شدهاند.
۲-۴٫آتوپی
آتوپی یک فاکتور خطر عمده برای آسم است و افرادی که آتوپی ندارند خطر ابتلای بسیار کمی برای آسم دارند. بیماران مبتلا به آسم عموماً از سایر بیماریهای آتوپیک به ویژه رینیت آلرژیک(که ممکن است در بیش از ۸۰% بیماران آسماتیک دیده شود)و درماتیت آتوپیک (اگزما)،رنج میبرند. آتوپی ممکن است در ۴۰-۵۰% جمعیت کشورهای پیشرفته دیده شود و تنها نسبت کمی از افراد ممکن است آسماتیک شوند. این مشاهده بیانگر این موضوع است که عوامل محیطی یا ژنتیکی دیگری نیز ممکن است در استعداد ابتلا به آسم در افراد آتوپیک مؤثر باشند. آلرژنهایی که منجر به بروز حساسیت میشوند غالباً پروتئینهایی هستند که خاصیت پروتئازی دارند و شایعترین آلرژنها برخاسته از مایتهای گرد و غبار خانگی،موی سگ و گربه،سوسک حمام(در داخل شهرها)،گردههای چمن و درخت و جانورهای جونده(در کارکنان آزمایشگاه)میباشد. آتوپی به علت تولید نوع خاصی از آنتیبادی IgE بر اساس ژنتیک میباشد و بسیاری از بیماران مبتلا،تاریخچه خانوادگی از بیماریهای آلرژیک را ذکر میکنند.
۲-۵٫ آسم ذاتی
اقلیتی از بیماران مبتلا به آسم(تقریباً ۱۰%) دارای تست پوستی منفی نسبت به آلرژنهای استنشاقی رایج هستند و غلظت IgE در سرمشان نیز نرمال است. این بیماران (مبتلا به آسم غیر آتوپیک یا ذاتی)،معمولاً بیماری را در سن بالاتری بروز می دهند (آسم با شروع در بزرگسالی)،معمولاً پولیپهای نازال دارند و ممکن است به آسپیرین حساس باشند. این بیماران عموماً به آسم شدیدتر و پایدارتری مبتلا میباشند. دانستهها در مورد مکانیسم این بیماری اندک است ولی به نظر میرسد ایمونوپاتولوژی حاصل از بیوپسی برونشیال و خلط با یافته های حاصل از آسم آتوپیک یکسان است. شواهد جدید مبنی بر تولید موضعی IgE در مجاری هوایی،بیانگر احتمال مکانیسمهایی رایج مرتبط با IgE؛آنتروتوکسینهای استافیلوکوکی،که به عنوان سوپرآنتیژن عمل میکنند،باشد.
۲-۶٫عفونت ها
اگرچه عفونتهای ویروسی به عنوان محرکهایی در تشدید آسم مطرح هستند ولی در مورد ایفای نقش این عفونتها در اتیولوژی بیماری اطمینانی وجود ندارد. ارتباطاتی بین عفونت با ویروس سنسیشیال تنفسی در نوزادی و ابتلا به آسم وجود دارد ولی توضیح دادن پاتوژنز خاص این موضوع دشوار است چرا که این عفونت در کودکان خیلی رایج میباشد. اخیراًً،مشخص شده که باکتری های آتیپیک نظیر مایکوپلاسما و کلامیدوفیلا در مکانیسم آسم شدید دخیل هستند،ولی شواهدی قانع کننده مبنی بر وجود یک ارتباط واقعی وجود ندارد.
۲-۷٫ملاحظات ژنتیکی“
[سه شنبه 1401-09-22] [ 05:59:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |
۳- مدیریت کارکنان: شامل چگونگی بهکارگیری و انتخاب کارکنان، ارزیابی و نظارت بر آنان، توسعه مهارتهای فردی و شغلی و تأمین رفاه کارکنان است.
۴- پیوند سازمانی: ارزشها و باورهای که، مبنای پیوند و ارتباطات و باعث ایجاد هماهنگی در بین اعضای سازمان برای محقق ساختن اهداف سازمانی میباشد.
۵- تأکید و تمرکز بر استراتژی سازمانی: مشخص کننده راهبردهای اساسی سازمان میباشد که سازمان بر آن ها تأکید و تمرکز بیشتر دارد.
۶- معیارهای موفقیت : این بُعد مشخص کننده شاخصها و معیارهای موفقیت سازمان میباشد. یعنی سازمان موفقیت خود را مبنی بر تحقق کدام معیارها و شاخصها تعیین میکند. (کامرون و کوئین، ۲۰۰۶).
۲-۱-۱-۵- ویژگی فرهنگسازمانی
فرهنگ به فلسفه وجودی، ابعاد یا ویژگیهایی اشاره دارد که به طور تنگاتنگی به هم مرتبط و وابستگی متقابل نسبت به هم دارند. ویژگیهای دهگانهای وجود دارند که وقتی باهم ترکیب و تلفیق شوند، فلسفه وجودی فرهنگ یک سازمان را شکل میدهند. اگرچه فرهنگسازمانی ممکن است تااندازهای از جمع اجزای آن متفاوت باشد، ولی موضوعات دهگانه ذیل ویژگیهای کلیدی که فرهنگها را از هم متمایز میسازد، نشان میدهد، که عبارتاند از: نوآوری فردی، تحمل مخاطره، جهتدهی، یکپارچگی و وحدت، روابط مدیریت، کنترل، هویت، سیستم پاداش، تحمل تعارض و الگوی ارتباطات.
۲-۱-۱-۶- عوامل مؤثر بر شکلگیری فرهنگسازمانی
به عقیده ادگار شاین فرهنگسازمانی در پاسخ به دو چالش اصلی که هر سازمان با آن روبروست شکل میگیرد: ثبات و یکپارچگی بیرونی و بقا و یگانگی درونی. ثبات و یکپارچگی بیرونی مربوط به موقعیت سازمان در محیط است، اینکه سازمان چگونه میتواند خود را با تغییرات محیطی رویارو میسازد. ثبات و یکپارچگی بیرونی شامل گامهای ذیل است:
جدول شماره (۲-۱) گامهای ثبات بیرونی و بقا (ادگارشاین،۲۰۰۴: ۸۸).
مأموریت و راهبرد کسب فهم مشترک از مأموریت اصلی به وظایف اولیه و کارکردهای آشکار و پنهان سازمان. اهداف توسعه دادن توافق عمومی به سوی اهداف، از طریق مأموریت اصلی. وسایل توسعه دادن توافق عمومی در وسایلی که باید برای رسیدن به اهداف استفاده کرد. همچون ساختارهای سازمان، تقسیمکار سیستم پاداش و سیستم اختیار. اندازهگیری ایجاد ملاکهای برای اندازهگیری آنچه توسط گروه و افراد انجام میشود همچون سیستم کنترل و نظارت. اصلاح اصلاح راهبردها برای رسیدن به اهداف موردنظر
یگانگی درونی مربوط به ایجاد و حفظ و روابط کاری اثربخش بین اعضای سازمان است و شامل موارد زیر میباشد:
جدول شماره (۲-۲)-جوانبی در مورد یگانگی درونی (ادگارشاین،۲۰۰۴: ۱۱۲)
ایجاد زبان و مفاهیم مشترک اگر اعضا نتوانند باهم ارتباط برقرار کنند و همدیگر را درک کنند تعریف گروه غیرممکن است، یعنی تشخیص روشهای ارتباط و ایجاد معانی مشترک برای مفاهیم مهم و ضروری است تعریف حدود و ملاکهای برای دخالت و ممانعت گروه باید بتواند خودش را تعریف و مشخص کند و کسی که در داخل یا بیرون آن قرار دارد و همچنین تعیین ملاکهای برای عضویت شخص در گروه توزیع خدمات و منزلت تبین قواعد و ملاکهای برای کسب و نگهداری قدرت پایگاه و حفظ از دست دادن آن ها توسعه دادن هنجارهای صمیمیت، دوستی و محبت اجماع در این حوزه برای کمک به اداره کردن احساسات دوستی، مهر و محبت حیاتی است. تعریف و تعیین پاداش گروه باید رفتارهای خوب و بد را بداند و بایستی آنچه پاداش برانگیز است یا آنچه موجب تنبیه میشود را بداند. از طریق نظامهای تشویق رفتارهای مطلوب و منع و تنبیه رفتارهای نامطلوب.
۱۰-۱-۱-۷- کارکردهای فرهنگسازمانی
۱- اعطای هویت و شخصیت به اعضای سازمان: هویتسازمانی با تخصیص پاداشها تقویت میگردد که در نتیجه باعث تقویت خلاقیت میشود.
۲- ایجاد تعهد گروهی: کارکنانی که فرهنگسازمانی را پذیرفتهاند تمایل دارند تا مدتزمان حضور و فعالیتشان در سازمان طولانی باشد و از اینکه عضوی از سازمان محسوب میشوند افتخار میکنند.
۳- افزایش ثبات سیستم اجتماعی: ثبات سیستم اجتماعی نشانگر یک محیط کاری مثبت و تقویتکننده است که در چنین محیطی پدیده تغییر و تعارض به طور اثربخش اداره و کنترل میشود.
۴-کمک به تثبیت رفتار کارکنان از طریق درک محیط در سازمان: این کارکرد به کارکنان کمک میکند تا علت فعالیتهای سازمانی و نیز نحوه ایجاد و دستیابی سازمان به اهداف بلندمدت را دریابند. (فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۹۰).
مروری بر ادبیات فرهنگسازمانی نشان میدهد اصطلاح دیگری به عنوان جوسازمانی وجود دارد که بیشتر توسط محققین بهجای همدیگر مورداستفاده قرار میگیرند؛ و مطالعاتی در جهت وجوه تمایز بین این دو انجامشده است. جوسازمانی و فرهنگسازمانی در معنا وجوه مشترکی دارند. هر دو الزاماًً به صورت جمعی مطرح میشوند و هر دو در طول زمان کوتاه پایدار هستند، ولی فرهنگسازمانی در طول زمان از جوسازمانی پایدارتر است. این دو مفهوم، وجوه افتراق نیز دارند. جو به صورت احساس مشترک مشاهده میشود حال اینکه فرهنگ به صورت باورها یا فرضیات مشترک قابل توصیف است.
شاین[۸۷] (۱۹۸۵) در تعریف فرهنگ بیان میدارد که: اگرچه جو و فرهنگ مفاهیم مشابهی هستند ولی فرهنگسازمانی مربوط به مفروضات ناخودآگاه و عمیقی است که منجر به هدایت و راهنمایی اعضای سازمان میگردد. اشنایدر[۸۸] (۱۹۸۳)، هنجارها و ارزشهای سازمانی را به سه سطح طبقهبندی میکند: سطح یک شامل هنجارهایی است که اغلب قابلمشاهده بوده، ولی اندازهگیری آن ها مشکل است؛ مانند انتظارات غیررسمی اعضای یک سازمان. سطح دو شامل ارزشهاست. ارزشها ادراکات مشترک امور به صورت مطلوب است و در ضمیر انسان قابلتشخیص است. سطح سه شامل فرضیات اساسی فرهنگ است. در این سطح، دید مشترک اعضای سازمان نسبت به جهان پیرامون، ماهیت روابط انسان همراه با واقعیت و حقیقت مطرح میشود. موران و ولکوین (۱۹۹۲) در مورد وجوه افتراق و اشتراک جو و فرهنگ معتقدند، جو در سطح یک و قسمتی از سطح دو خودنمایی میکند؛ حال اینکه فرهنگ بیشتر در سطوح دو و سه ظهور میکند. جوسازمانی پاسخی نوسانات کوتاهمدت درونسازمانی و بیرون سازمانی است و برحسب مقتضای موقعیتی و تعاملات گروهی آشکار میشود. جوسازمانی کمعمقتر و سطحیتر از فرهنگسازمانی است (جمشیدیان و همکاران ۱۳۷۶). شاین (۱۹۸۵) و اشنایدر (۱۹۹۰) معتقدند که میتوان جو را به عنوان تجلی بیرونی فرهنگ در نظر گرفت.